خسته و راحت

جایی که من خودمونیَم

خسته و راحت

جایی که من خودمونیَم

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۹آذر

دلم تنگه

برای گذشته...

برای دوستای قدیمی

برای اون وقتایی که از تهِ دل،واقعی میخندیدم

چشامو میبستم

به آرامشی که داشتم،فکر میکردم

....

اما،الان:

دلم برای دیروزم تنگ میشه

حتی برای چند دقیقه پیش...

نمیدونم زمان زود میگذره،

یا  فقط لحظه های خوش اینجوریَن

دوستام،کسایی هستن که از تهِ دلم دوسشون دارم..ولی زود رفاقتا تموم میشه

به آرامشی که به داشتنش تظاهر میکنم،افتخار میکنم...

....


...naab...
۱۱آذر

مینوشتم...

مینویسم...

خواهم نوشت(عمری اگر باشد)...

دلم که میگیرد جز نوشتن چیزی بهتر نمی کند حالم را...بهتر میشود حالم وقتی قطرات اشکم که بر روی کاغذ افتاده را میبینم...

احساسم را وفتی با کاغذها در میان میگذارم،به من وقت فکر کردن میدهند...

تمام حرفهایم..حرفهایش..حرهایشان در گوشم دوباره میپیچد...فرصت دارم برای قضاوتی دوباره...

کاغذ،دوستَت دارم:)تا همیشه...از آن دوست داشتن های همیشگی...

التماس دعا

:)

...naab...