خسته و راحت

جایی که من خودمونیَم

خسته و راحت

جایی که من خودمونیَم

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۸مهر

گاهی "دوستَت دارم"نوک زبانم است..

می ترسم..هراس دارم از اینکه بگویم

میگویم..خلاص میشوم

امّا

نمیدانم چرا به هرکه گفتم با من سرد شد..

ســـرد

دیگر مثل قبل نبود...نمی فهمم

اما.."دوستَت دارم"را نباید به هرکسی می گفتم..

شاید او هم جز کسانی بود که دور ریختنی بود...

بعضی ها برای همیشه میروند...

دریک چشم به هم زدن می بینی،آخرش انکه تنها می ماند،تــویی......!!

نوشته از:خودم

...naab...
۰۸مهر

روزها به این می اندیشم که چرا

همــــیشه کسانی که دوستشان دارم میروند...

شب ها با یاد کسانی که رفته اند به خواب میروم...

شب و روز غــم انگیزیست...

تنهایی،

درد سختی ست...

که می بایست من تحمل کنم...

می بایست

تحمل کرد...

همه چیز گذراست...هیچ چیز بی تغییر نمی ماند...

حتّی چشمان مظلوم من..

که هرشب تَر است به یاد آنهایی که رفته اند...!

نوشته از:خودم

...naab...